فرزند دوم
مونای عزیزم دخترم خیلی بده که من وقت نمیکنم واست بنویسم که چه احساسی دارم به لطف حضورتو میترسم بعدها نتونم ازینهمه زیبایی یادی بکنم ازین همه حس قشنگ وجدیدی که تو به من دادی عزیزم دخترم خوشحالم که تورو دارم خوشحالم که دوباره دارم حس مادری رو تجربه میکنم وقتی تو با اون نگاه قشنگت با اون چشای گردت نگام میکنی خوشحال میشم که بین دوراهی دوباره مادرشدن یا نشدن نموندم و تصمیم گرفتم که توروداشته باشم وشیرینی داشتن بچه دوم رو به سختیهاش ترجیح دادم و بخاطر همه این خوشحالیها خداروشکر میکنم....عزیزم حالا که اومدم مطلب بنویسم واست تو علی رغم همیشه خیلی زود بیدار شدی و داری بی تابی میکنی ومن باید برم پس فعلا خدانگه دارعزیزدلم ...
نویسنده :
خاله و مادر
20:18